عاشقان خدا(سرعین)
عاشقان خدا(سرعین)
دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:ادامه مطلب, :: 1:46 ::  نويسنده : هادی
جمعه 21 بهمن 1390برچسب:, :: 16:8 ::  نويسنده : هادی

1.بهترین دوست، خداست، او آن قدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید دسته گلی تقدیم تان می کند و خوب تر از آن است که اگر دسته گلی به آب دادیم، دسته گل هایش را پس بگیرد.

2.اگر پیام خدا رو خوب دریافت نکردید، به «فرستنده ها» دست نزنید، «گیرنده ها» را تنظیم کنید

3.خداوند، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است تا تنها سخنان و صحنه های بالا و والا را جست و جو کنیم

4.خود را ارزان نفروشیم، در فروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته اند: قیمت=خدا

5.این همه خود را تحقیر نکنید، خداوند پس از ساختن شما به خود تبریک گفت

6.وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است

7.یادمان باشد که خدا هیچ وقت ما را از یاد نبرده است

8.کسی که با خدا حرف نمی زند، صحبت کردن نمی داند

9.آنکه خدا را باور نکرده است، خود را انکار کرده است

10.کسی که با خدا قهر است، هرگز با خودش آشنی نمی کند

11.خدا بی گناه است در پروندۀ نگاه تان تجدید نظر کنید

12.ما خلیفۀ خداییم، مثل خدا باشیم، قابل دسترس در همه جا و همه گاه

13.آنکه خدا را از زندگیش سانسور کند همیشه دچار خود سانسوری خواهد بود

14.خدا از آن کس که روزهایش بیهوده می گذرد، نمی گذرد

15.بیهوده گفته اند تنها «صداست» که می ماند، تنها «خداست» که می ماند.

16.روزی که خدا همه چیز را قسمت کرد، خود را به خوبان بخشید

17.برای اثبات کوری کافیست که انسان چشم های نگران خدا را نبیند

18.شکسته های دلت را به بازار خدا ببر، خدا، خود بهای شکسته دلان است

19.به چشم های خود دروغ نگوییم، خدا دیدنی است

20.چشم هایی که خدا را نبینند، دو گودال مخوفند که بر صورت انسان دهن باز کرده اند

21.امروز از دیروز به مرگ نزدیک تریم به خدا چطور؟

22.اگر از خدا بپرسید کیستی؟ در جواب «ما» را معرفی خواهد کرد! ما بهترین معرف خداییم، آیا اگر از ما بپرسند کیستی؟ خدا را معرفی خواهیم کرد؟

23.وقتی خدا هست هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست

24.آسمان، چشم آبی خداست، نگران همیشۀ من و تو

25.خداوند سند آسمان را به نام کسانی که در زمین خانه ندارند امضا کرده است

چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 2:6 ::  نويسنده : هادی

اینجا همه باید بازرسی بشن حتی تو

اشنا و غریبه نداریم همتون به صف بشید دست دلاتونو بگیرید مراقبشون باشید کسی دلش این وسط گم نشه یا کسی اشتباهی دلشو به کسی نده چون ایستگاه اخره اگه دلتون گم بشه دیگه نمیتونید پیداش کنید .اینجا دلاتون هم باید باشن اخه نکه دلاتون پاکن ومثل بچه ها معصومن حظورشون نمیذاره شماها دروغ بگین برای همین گفتم باید با دلتون بیارید بازرسی همه به صف مرتب پشت سر هم تکون نخورید اروم و بی صدا بیاید یکی یکی جلو نفر اول دلت کو ؟ ا اقا همینجا بود .زود برو بیارش بدو. اها ایناهاش پیداش کردم

خوب چی تو مغزت میگذره ؟یه نگاه مرموزی به اطرافش میکنه و میگه :به خدا هیچی

ساکت قسم دروغ نخور تو چشمای دلت نگاه کن و بعد حرف بزن زود مردم معطلن

سرشو میندازه پایین و اروم میگه نمیتونم همه چیزو بگم میدونم اگه تو چشمای دلم زل بزنم نمیتونم حرفی رو نگفته باقی بذارم

از چی فرار میکنی اینجا اخر خطه باید هر چی داری ونداری بگی باید بگی اینهمه مدت که زندگی کردی به چی به کی فکر کردی اصلا فکر کردی؟یا مغزتو گذاشتی اکبند با خودت سر جهازی ببری اون دنیا

وقتی میشنوه اینجا اخر خطه شوکه میشه میگه به همین زودی تموم شد ؟ واقعا ؟یعنی دیگه حق زندگی تو اینجارو ندارم ؟ نمیشه به من فرصت بدید ؟ اخه خیلی کارای عقب مونده دارم .اخه من هنوز خداحافظی نکردم .

اینارو بلند بلند میگفت که صداشو مردم هم فهمیدن و همهمه ای توشون افتاد که دیگه با هیچ صدایی ساکت نمیشدن . یکی شروع کرد به گریه کردن و ناله کردن یکی خودشو میزد و بین اینهمه ادم فقط چند نفری بودن که ساکت وبدون هیچ سروصدایی سر جاشون مونده بودن تا نوبتشون برسه اینا کسایی هستن که میدونن اینجا دیگه نه جای شوخی کردنه و نه جای دروغ گفتن و پنهون کاری اینا کسایی هستن که تو دنیا موقع انجام کاراشون این ایست بازرسی رودیدن با این فرق که اونجا خودشون از خودشون سوال میکردنو اینجا یکی دیگه اونجا فرصت دوباره داشتن و اینجا نه

چند دفعه به ایست بازرسیه اخر عمرتون فکر کردید ؟شما جزء کدوم دسته ادمایین

چند دفعه به خودتون نهیب زدید که شاید این ساعت اخرین ساعت عمرتون باشه و ثانیه ها بدون خبر داشتنو درک موقعیت شما تند تند به حرکتشون ادامه بدن؟

التماس دعا تو ایست بازرسی راه برگشتو بستن حواست باشه

چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 2:4 ::  نويسنده : هادی

الو... الو ... سلام

کسی اونجا نیست ؟؟؟

مگه اونجا خونه ی خدا نیست ؟

پس چرا کسی جواب نمیده ؟

یهو یه صدای مهربون جواب داد! مثل صدای یه فرشته ...

- بله با کی کار داری کوچولو ؟

خدا هست ؟ باهاش قرار داشتم، قول داده امشب جوابمو بده

- بگو من میشنوم

کودک پرسید : مگه تو خدایی ؟ من با خود خدا کار دارم ...

- هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم

صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره ؟؟؟

- فرشته ساکت بود. بعد از مکثی نه چندان طولانی گفت: نه خدا خیلی دوستت داره. مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟

بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست و بر روی گونه اش غلطید و با همان بغض گفت : اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه میکنما ...

بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت شکسته شد :

ندایی صدایش در گوش و جان کودک طنین انداز شد : بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو ...

دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد و گفت : خدا جون میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم ...- چرا ؟ ولی این مخالف با تقدیره. چرا دوست نداری بزرگ بشی؟

آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم، ده تا دوستت دارم. اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟ نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟ نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟ مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن. مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم. مگه ما با هم دوست نیستیم؟ پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه ؟ خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟ مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد ؟!

خدا پس از تمام شدن گریه های کودک : آدم ، محبوب ترین مخلوق من ، چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه ، کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت. کاش همه مثل تو مرا برای خودم و نه برای خودخواهی شان میخواستند. دنیا خیلی برای تو کوچک است ... بیا تا برای همیشه کوچک بمانی و هرگز بزرگ نشوی ...

و کودک کنار گوشی تلفن، درحالی که لبخندی شیرین بر لب داشت در آغوش خدا به خوابی عمیق و شگفت انگیز فرو رفته بود ...

کاش کودک بودیم
چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 2:3 ::  نويسنده : هادی

از خدا خواستم تا دردهايم را از من بگيرد
خدا گفت : رها كردن كار توست . تو بايد از آنها دست بكشي

ازخدا خواستم تا بيماران معلول را درمان كند
خدا گفت : روح او بي نقص است و تن او موقت و فناپذير

از خدا خواستم تا شكيبايي ام بخشد
خدا گفت : شكيبايي زاده ي رنج و سختي است
شكيبايي بخشيدني نيست ، به دست آوردنی است

از خدا خواستم تا خوشي و سعادت ام بخشد
خدا گفت :من به تو نعمت و بركت داده ام
حال با توست كه سعادت را فراچنگ آوري

از خدا خواستم تا از رنج هايم بكاهد
خدا گفت : رنج و سختي ، تو را از دنيا دورتر و دورتر ،
و به من نزديك تر و نزديك تر مي كند

از خدا خواستم تا روحم را تعالي بخشد
خدا گفت : بايسته آن است كه تو خود سر برآوري و ببالي
اما من تور را هراس خواهم كرد تا سودمند و پرثمر شوي

..........

من هر چيزي را كه به گمانم در زندگي لذت مي آفريد
از خدا خواستم . و باز خدا گفت : من به تو زندگي خواهم داد . تا تو خود از هر چيزي لذتي به كف آري .

از خدا خواستم ياري ام دهد تا ديگران را
دوست بدارم ، همان گونه كه او مرا دوست دارد
و خدا گفت : آري

چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 1:58 ::  نويسنده : هادی

امروز نوشتم نامه ای به خدا
پستچی دلم مهر کرد نامه ام به خون جگر
برد به عرش اسمان
دل شکسته بود وخرده شیشه های دلم نزد دوست
میدانستم پر بهاترست زالماس کوه نور
نوشتم با جوهر اشک بر صفحه خونین سینه ام
خدای خوبم ، خدای جلسات عاشقی سلام
قدرت مطلق تویی
مهربان ومهر گستر تویی
ترا به قطره قطره اشک عارفان ، ترا به بانگ تکبیر عاشقان
ترا به حرمت فرشتگان، ای خالق هفت اسمان
مرا مکن شاهد نزول ستاره ام ، نرود بر دست باد قاصدک بهاره ام
نگذار خدا دور از اصل انسانی شود ، راهی ترکستان
با خوی حیوانی شود ،کاری بکن گردد تمیز
دور از مرگ با اعتیاد ،دور از تکرار خطا
برگردد از بیراهه ها چالاک وتیز
شود سوار بر توسن ازادگی ، همراه لشکر مردانگی
خدمت کند با رخت عشق ، به هر اهل نیاز، با بالهای پروانه ای
او را مران از مکه دل دادگی ، از قبله گاه عاشقی
او را مران از مکه دلدادگی ، از قبله گاه عاشقی

یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, :: 6:14 ::  نويسنده : هادی

آقای من : تو در نهایتی خواهی آمد که حد تابع دنیا نیست.تو در کنجی از جغرافیای زمین طلوع خواهی کرد که جواب نهایی تمام معادلات زمین است.


آقای من : بیا که اوضاع معکوس شده است.منحنی ارزشها نزولی اکید است. نمودار حرکت ما انسانها پر از اکسترمم شده است.


سرور من : روز هفتم هفته که دلم مشتق شده است،اشتیاق دیدار تو را با دعای ندبه در هم می آمیزم و با تو به زمزمه می نشینم. زمزمه ای که واحدهای آن کم است ولی تو آن را می شنوی.


آقا جان: تمام سوالات ذهنم را به صورت دستگاه های چند معادله و چند مجهولی در آورده ام و برای جوابهای آن راهی جز مبهم بودن نیافته ام.
هر چه به مشتاقان و منتظران تو می نگرم در معادله زندگی هیچ کدام در دنیای حقیقی ریشه ای ندارند مگر در دنیای مختلط فریب و دروغ.


سرور خوبم: با خود عهدمی بندم ،مهر و محبت تو را با نوشتن نام زیبایت بر مقدمه تمام ترسیم شده تدریسم تقسیم کنم و هزار بار بر این سطر نام تو را در ذکر تمام خوبیهایت ضرب کنم و با دل منتظرم جمع ببندم.
مولای من: سری به سریها و دنباله های منتظرانت بزنیم که سیگمای تمام آنها به ٣١٣ تن می رسد ،چه فاجعه ای است این دنیا ،مگر اوضاع قرینه شود یا محور زندگیها انتقال یابد تا زمینه آمدنت در مختصات دنیا فراهم شود.زمانی که با خود می اندیشم که کدام رابطه و ضابطه باعث خواهد شد بین من و شما زوج مرتب شکل گیرد دیدم و درک کردم که به راستی شرط برقراری این است که اگر مولفه ی اول یکرنگ و صمیمی بود مولفه دوم هم یکرنگ و صمیمی باشد.
اینجا وقتی دلم می گیرد انتظار تو را مدلسازی می کنم .تمام ابعاد ایمانم را در حکم ذره می بینم و آنچه به من آرامش می دهد این است که به هندسه عبادت روی آورم و در مستطیل سجاده سر بر دایره مهر تو گذارم و از خدای تو مهرت را طلب کنم.
باور کن در کلاس درسم بارها گفته ام ،دانش آموز عزیز در فضای نمونه ی زندگی انسانها پیشامدی بنویسید که تعداد منتظران شما رقم بزند .به امید آنکه در بررسی احتمال ظهورت عددی نزدیک به یک ببینم.بارها گفته ام همنهشتی انسان و ایمان وقتی برقرار است که ایمان بین تمام انسانها برقرارباشد و باقیمانده ربا و کذب نیاورد.


اما…. میدانم و خوب میدانم،
تو روزی خواهی آمد که تصاعد خوبیها برقرار باشد،که ارتفاع عدالت بر قاعده دنیا قابل ترسیم باشد،که مساحت دنیا فضای پیوسته خوبیها باشد،
که از جمکران تا وادی سهله خط مستقیم عشق باشد،که انتظار و اشتیاق تنها مجهول مساله انسانها باشد. *به امید طلوع آقا در بیکران دنیا

شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, :: 4:29 ::  نويسنده : هادی

روزی خدا همه فرشته هاشو جمع کرد و گفت می خوام واسه خودم روی زمین جانشین بذارم ولی نه از جنس شما و نه از جنس جن و پری . می خوام یه چیزی درست کنم که جسمش از این خاک خوش بو باشه و از روح خودم در او بدمم.

خدا قبل از اینکه آدمارو خلق کنه به اندازه همشون قلب درست کرد.این قلبها از جنس های مختلفی بودن:چوبی,سنگی,پلاستیکی...و قشنگترین و نادرترین قلبها قلبهای شیشه ای بودن این قلبهای شیشه ای خیلی حساس و شکننده بودن به خاطر همین خدا اینا رو گذاشت یه گوشه و چندتا از مهربونترین فرشته هاشو برای مواظبت از این قلبای شیشه ای انتخاب کرد. خدا این قلبهای شیشه ای رو خیلی دوست داشت و اونارو گذاشته بود برای بهترین آدمهابرای دوست داشتنی ترین آدمها. برای محبوبترن آدمها.برای کسایی که مثل اون فرشتهای مهربون لیاقت نگهداری از این قلبهای شیشه ای رو داشتن.

خلاصه خدا مشغول خلقت آدما بود و فرشته ها مشغول مواظبت از این قلبهای شیشه ایاینقدر فرشته ها دور و بر این قلبهای شیشه ای پرسه می زدن و نوازششون می کردن که دیگه این قلب ها بوی فرشته ها رو گرفته بودن خلق و خوی فرشته ها رو گرفته بودن.

تا اینکه یه روز نوبت تقسیم قلبها بین آدما شد و خدا به بعضیها قلب چوبی داد به بعضیها قلب سنگی بعضیها هم قلب پلاستیکی و به آدمای فرشته خو و مهربون از اون قلبهای شیشه ای خوشگل داد. و به او گفت اینو تو حصار سینه ات نگهدار و راحت به دست کسی نسپار قلبتو فقط می تونی به آدمایی بدی که مطمئن باشی مثل خودت قلب شیشه ای دارن و توان شکستن قلب تو رو ندارن.مبادا یه وقت قلبتو بدی به کسی که قلب خودش سنگیممکنه بزنه بشکونتش و تو تا آخر عمر مجبوری تو حصار سینه ات به جای یه قلب شیشه ای خوشگل خورده شیشه داشته باشی.اونایی هم که قلب چوبی یا پلاستیکی دارن طاقت گرمای اون محبتی که توی قلب شیشه ای تو هست رو نداشته باشن و ممنکه تو گرمای تو بسوزه و یا آب بشه و تغییر شکل بده.

شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, :: 4:29 ::  نويسنده : هادی

دلم خون شد از این افسرده پاییز از این افسرده پاییز غم انگیز
غروبی سخت محنت بار دارد همه درد است و با دل کار دارد
شرنگ افزای رنج زندگانی ست غم او چون غم من جاودانی ست
افق در موج اشک و خون نشسته شرابش ریخته جامش شکسته
گل و گلزار را چین بر جبین است نگاه گل نگاه واپسین است
پرستوهایی وحشی بال در بال امید مبهمی را کرده دنبال
نه در خورشید نور زندگانی نه در مهتاب شور شادمانی
فلق ها خنده بر لب فسرده سقف ها عقده در هم فشرده
کلاغان می خروشند از سر کاج که شد گلزار ها تاراج تاراج
درختان در پناه هم خزیده ز روی بامها گردن کشیده
خورد گل سیلی از باد غضبناک به هر سیلی گلی افتاده بر خاک
چمن را لرزه ها در تار و پود است رخ مریم ز سیلی ها کبود است
گلستان خرمی از یاد برده به هر جا برگ گل را باد برده
نشان مرگ در گرد و غبار است حدیث غم نوای آبشار است
چو بینم کودکان بینوا را که می بندند راه اغنیا را
مگر یابند با صد ناله نانی در این سرمای جان فرسا مکانی
سری بالا کنم از سینه کوه دلم کوه غم و دریای اندوه
آهم می شکافد آسمان را مگر جوید نشان بی نشان را
به دامانش درآویزد به زاری بنالد زینهمه بی برگ و باری
حدیث تلخ اینان باز گو کلید این معما باز جوید
چه گویم بغض می گیرد گلویم اگر با او نگویم با که بگویم
فرود آید نگاه از نیمه راه که دست وصل کوتاهست کوتاه
نهیب تند بادی وحشت انگیز رسد همراه بارانی بلاخیز
بسختی می خروشم های باران چه می خواهی ز ما بی برگ و باران
برهنه بی پناهان را نظر کن در این وادی قدم آهسته تر کن
شد این ویرانه ویرانتر چه حاصل پریشان شد پریشان تر چه حاصل
تو که جان می دهی بر دانه در خاک غبار از چهره گل ها می کنی پاک
غم دل های ما را شستشو کن برای ما سعادت آرزو کن

فریدون مشیری

یک شنبه 28 اسفند 1386برچسب:, :: 5:22 ::  نويسنده : هادی

 

 

ای بنده بیا ساکن میخانه ما باش

ما شمع تو گردیم و تو پروانه ما باش

 

تا چند خوری باده زپیمانه اغیار

پیمان بشکن طالب پیمانه ما باش

 

بیگانه شو از دیده که نادیده ببینی

بیزار تو از دیدن بیگانه ما باش

 

باز از در رحمت ما رحم به خود کن

در دام نیفتاده بیا دانه ما باش

 

انتظار رو به پایان است فقط 10 -12 روز مونده

انتظار رفتن به خانه خدا

خدای را سپاس می گویم که فرصت وعشق پرستش خود را

به ما بخشید و مناسک عمره را به منظور پالایش روح و روان ادمی

به ما عطا کرد

بنده و همسفر زندگی من مهمان خداییم

میهمانی که 10 اردیبهشت است

خدایا سپاس که مارا دعوت میهمانیت کردی.

 

تا بعد سفر اپی ندارم امیدوارم شما هم با حرف هایتان ما را تنها نذارید

من هم از طرف شما حرف هایتان را در خانه خدا زمزمه خواهم کرد

 

سپاس از امدنتان

دو شنبه 25 ارديبهشت 1386برچسب:, :: 21:57 ::  نويسنده : هادی

سلام

سفر تمام شد

سفری که خدا قابلم دانست و به خانه خود دعوتم کرد

سفری بود پر از خاطرات خوش و به یادماندنی

امیدوارم خدا قبول کنه

برا خیلی ها دعا کردم

خدایا ,مهربانا ,معبودا ,کریما !

یاورم باش تا باورم را از دست ندهم

نصیرم باش تا اسیر دنیا نشوم

روزی کن تا دوباره به زیارت خانه ات بیایم.

دو شنبه 25 ارديبهشت 1386برچسب:, :: 21:20 ::  نويسنده : هادی

خداوندا!تو راسپاس که قابلم دانستی و به زیارت خانه ات دعوتم کردی

خداوندا!تو را شکر که توفیق دادی در حریم حرمت محرم شوم , لبیک بگویم

بر گرد خانه ات طواف کنم

روز ها وشب های با صفای حرم ومسجدالحرام,هرگز از یادم نخواهد رفت و

لحظات حضور در کنار بیت الله و چرخیدن به دور مقدس ترین بقعه عالم و

طواف بر گرد قبله توحید و کانون جاذبه های الهی ارزنده ترین خاطرات من

از این سفر است.

خداوندا! توفیق بده که گرد وغبار نیسان و غفلت بر این خاطرات نورانی نیفشانم.

یاری ام کن تا عهد بندگی را از یاد نبرم.

آمین

جمعه 1 ارديبهشت 1386برچسب:, :: 5:46 ::  نويسنده : هادی

سلام چیزی نیست

تولدمه

چیزی برا گفتن ندارم

شما بگین

البته پنجم اردیبهشت

دو شنبه 28 فروردين 1386برچسب:, :: 4:47 ::  نويسنده : هادی

مژده بده! مژده بده! یار پسندید مرا

سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا

جان بلا دیده منم، گریه ی خندیده منم

یار پسندیده منم، یار پسندید مرا

کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز

کان صنم قبله نما خم شد و بوسید مرا

پرتو دیدار خوشش تافته در دیده ی من

آینه در آینه شد دیدمش و دید مرا

آینه خورشید شود پیش رخ روشن او

تا به نظر خواه و ببین ک آینه تابید مرا

گوهر گم بوده نگر تافته بر فرق فلک

گوهری خوب نظر آمد و سنجید مرا

نور چو فواره زند بوسه بر این باره زند

رشک سلیمان نگر و هیبت جمشید مرا

چون سر زلفش نکشم سر ز هوای رخ او

باش که صد صبح دمد زین شب امید مرا

پرتو بی کیف منم جان رها کرده تنم

تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا

 

یک شنبه 20 فروردين 1386برچسب:, :: 6:39 ::  نويسنده : هادی

از امروز میخوام هر روز آپدیت نود 32 را بذارم

91/1/27

  

Username:TRIAL-64586583
Password:m874t47xpb

Username:TRIAL-64485256
Password:fpjn2fsvj3

Username:TRIAL-64485311
Password:hmrvusxvex

Username:TRIAL-64485327
Password:jnmrxt5rmr

Username:TRIAL-64485336
Password:ete2mnurrx

Username:TRIAL-64485336
Password:ete2mnurrx

Username:TRIAL-64318153
Password:k5n4xs328x

Username:TRIAL-64318153
Password:k5n4xs328x

Username:TRIAL-64318153
Password:k5n4xs328x

Username:TRIAL-64586507
Password:fbjam6786b

Username:TRIAL-64586542
Password:pxk7x66c7h

Username:TRIAL-64586541
Password:36tcxv6jxv

Username:TRIAL-64586535
Password:6uafk7scef


 

 

دو شنبه 7 فروردين 1386برچسب:, :: 5:9 ::  نويسنده : هادی

اینجا هر چی دلت می خواد واسه خدای مهربون بنویس
خدا درد دلاتو می شنوه
نمی خواد از کلمات گنده استفاده کنی...به زبون خودت بگو
خدا خیلی بهت نزدیکه

جمعه 26 اسفند 1385برچسب:, :: 4:57 ::  نويسنده : هادی

آه خدايا،
تو خوب می‌دانی كه هر وقت كارم به گره می‌افتد، همچون صالحان به درگاهت رو می‌آورم. آری من نيز جزء بدترين بندگانت هستم، آنهايی كه در تنگناها و سختی‌ها تو را به ياد می‌آورند و ديگر هيچ.
پروردگارا، من قبول دارم كه چه هستم، اما باز هم مثل هميشه با تمام سردرگمی‌ها به سراغ تو آمده‌ام تا ياريم كنی. خداي خوبم، مانند هميشه، همه هميشه هاي ماندگار و سرشار از عطر بودنت .دستان بي پناهم را بگير و كمكم كن تا از اين جاده پر فراز و نشيب و كوهستاني زندگی، كه عبور از آن هر روز برايم سخت‌تر می‌شود، بگذرم. خالقم، مرا به قله آزادگي هدايت كن كه سخت از اسارتهاي دنيايي بيزارم.
محبوب من، از اين معبر وحشتناك ترس و اشك نجاتم ده، از اين ترديدها و شكهاي بي‌شمار رهايم كن.
از خود مي‌پرسم، چرا نمی‌توانم مانند گذشته محكم و استوار باشم و يا در اندك لحظه هاي ناب عبادتم، دوباره آن طعم شيرين وصل شدن به تو را احساس كنم؟ در اين روزهاي بي‌طاقتي، تنم از سوز و سرما خشك شده و اميد آمدن بهاری دوباره خيلی كمرنگ است. شايد اين آخرين فصل سرديست كه می‌بينم و ديگر هيچ باقي نمي ماند جز تاريكی و تنهايی ابدی. اما پايان اين حكايت هنوز بر من مبهم و ناپيداست.
گويي فصول زياديست كه گم شده ام در ظلمت و تنهايی و سكوت و سرمايي بس استخوانسوز. از آن هنگام كه پري نوميدي، لالايي يأس را در گوشم زمزمه كرد چون افسون شدگان جادويي سياه، دستانم را از دستان پر ز مهرت جدا كردم و در خود فرو رفتم چنان فرو رفتني كه ... .
و حال دوباره در جستجوی گرمای روح بخش عشق توام. خدايا،‌مي‌خواهم به خود آيم.
آفريدگارا،‌اين بار با بلندترين بانگ عالم هستي فرياد می‌زنم و فاش می‌گويم كه دوست دارم بودن را تنها با تو تجربه كنم، بودن و ماندني نه از جنس دنيايي...!!!
بار الها، دلم را از نور عشقت منور كن.
مرا در آغوش گرم خود پناه ده و هيچ وقت مرا تنها مگذار.
اين بار مجالی ده تا درونم را به راستی بر تو عرضه كنم.
آمين

پنج شنبه 18 اسفند 1385برچسب:, :: 4:48 ::  نويسنده : هادی

این مطلبو یه جایی خوندم شما هم بخونید نظر بدین

چرا دوستداران خدا کم هستند؟؟؟

چون خدا که هر کی نیست هی واسش دوست داشته باشه مگه دوست خدا شدن الکیه
واسه دوست شدن با یه دختر چقد تلاش میکنین؟ ولی آیا فکر کردین تا به حال برای دوستی با خدا چقد تلاش میکنین؟ نماز که مهمترین و رکن اوله یا بهتر بگم اول کاره رو به زور پدر و مادر میخونیم بعد میگیم خدا دوست داریم ... ازتون نپرسیدین که من چه کاری کردم که خدا با من دوسته؟ آیا ارزشش رو دارم؟ دوستان عزیز بیاین ارزش تون رو بالا ببرین توانایی ها تون رو افزایش بدین .... تا نوکری از نوکرهای خدا بشین ... مرتبۀ دوستی رو کی به دست آورده؟ تاریخ شاهده اولین کسی که به نام دوست خدا شناخته شد حضرت ابراهیم (ع) ( اینم بگم همه پیامبران محترما همه شون دوستان خدا بودن ولی هرکس مرتبه خودش رو داره) بعد حضرت محمد(ص) که در قرآن هم به صراحت ذکر شده و بعدش اهلبیت آن حضرت که قرآن دلایل محکمی واسش داره و هم اون بزرگواران ثابت کردن

اینم بگم منظور من این نیست که ما دوست خدا نمیتونیم بشیم؟ میتونیم ولی سختی داره آقا واسه بدست آوردن یه بنز چقد باید تلاش کنی که پولش رو جور کنی؟ خوب .. حالا حرف سر خدا است کسی که تمامی چیزهایی که داریم بخشی از نعمتهاشه که واقعا اگر یکیش نباشه نابود میشیم پس سخته ولی ممکنه پشتکار میخواد تقوا میخواد تلاش میخواد

به امید موفقیت شما عزیزان امید که دوست خدا بشین و خداوند کمکتون کنه در تمامی امور

کمن اونایی که تو این گروه نظر میدن نمی دونم چرا ؟
دوستداران خدا زیادن حتی قاتلی که پای چوبه داره بازهم خدا را می خواند
ولی هیشکی نمی خواد خدا را را به ظاهر بیارد که چراهای زیادی داره
خدا که همیشه با ما هست ما چرا نباید با خدا باشیم

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید دلم گرفته، ای خدا این روزا هیچکی غیر تو ، درد من ونمی دونه . دلم گرفته، ای خدا حتی صدامم این روزا به ساز من نمی خونه. دلم گرفته ازهمه از این روزای سوت و کور . از این ترانه مردگی، از این شبهای بی عبور. تمام لحظه های دلم زیر هجوم حادثه منتظر یه راهیه تا دوباره به توبرسه . دلم گرفته، ای خدا گریه امونم نمی ده ،چرا دیگه حتی دلم تو رونشونم نمی ده . گناه بی باوری مو ، خودم به گردن می گیرم. اگر نگیری دستامو ، تو دستای غم می میرم . دلم گرفته ، ای خدا واسه رسیدن به تو ،یه فرصت تازه می خوام . دوباره دستامو بگیر ، مثل روزای بی کسی. دلم گرفته ،ای خدا حتی بهشتو نمی خوام
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقان خدا و آدرس sarein.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 33
بازدید ماه : 211
بازدید کل : 204385
تعداد مطالب : 62
تعداد نظرات : 1159
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->


                    

خبرنامه وبلاگ: