عاشقان خدا(سرعین)
عاشقان خدا(سرعین)
شنبه 19 اسفند 1390برچسب:, :: 1:37 :: نويسنده : هادی
دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, :: 20:57 :: نويسنده : هادی
امسال همراه با یا مقلب این را هم زمزمه کنیم گشت گرداگرد مهر تابناک ایران زمین روز نو آمد و شد شادی زندر کمین _______________________________________________________________ امیدوارم سالی پر از مهر و محبت داشته باشین
عید آمد وما حواسمان تازه نشد از اصل نشد اساسمان تازه نشد شد تازه زمین وآسمان اما ما افسوس به جز لباسمان تازه نشد هر چند هوای آسمانم برفی است بی حوصله گی هام نه از کم ظرفی است
با خیل فرشتگان سخن میگویم در خانه من سکوت هم پر حرفی است ________________________________________ مردیم و نشد زندگانی بکنیم در سایه نوروز جوانی بکنیم
این قالی چرک مرده این پرده پیر افسوس نشد خانه تکانی بکنیم یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:, :: 5:19 :: نويسنده : هادی
جمعه 26 اسفند 1390برچسب:, :: 5:1 :: نويسنده : هادی يک روز کارمند پستي که به نامه هايي که آدرس نامعلوم دارند رسيدگي مي کرد، متوجه نا مه اي شد که روي پاکت آن با خطي لرزان نوشته شده بود نامه اي به خدا . با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند. در نامه اين طور نوشته شده بود خداي عزيزم بيوه زني 83 ساله هستم که زندگي ام با حقوق نا چيز باز نشستگي مي گذرد. ديروز يک نفر کيف مرا که صد دلار در آن بود دزديد. اين تمام پولي بود که تا پايان ماه بايد خرج مي کردم. يکشنبه هفته ديگر عيد است و من دو نفر از دوستانم را براي شام دعوت کرده ام. اما بدون آن پول چيزي نمي توانم بخرم . ? هيچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگيرم. تو اي خداي مهربان تنها اميد من هستي به من کمک کن. کارمند اداره پست خيلي تحت تاثير قرار گرفت و نامه را به ساير همکارانش نشان داد. نتيجه اين شد که همه آنها جيب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاري روي ميز گذاشتند. در پايان 96 دلار جمع شد و براي پيرزن فرستادند. همه کارمندان اداره پست از اينکه توانسته بودند کار خوبي انجام دهند خوشحال بودند. دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 4:23 :: نويسنده : هادی از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ما گذاشتیم و گذشت آن چه تو باما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران
رفته چو مه به بمحاقم که نشانم ندهند هر چه آفاق بجویند کران تا بکران
میروم تا که به صاحب نظری باز رسم محرم ما نبود دیده کوته نظران
دل چو آیینه اهل صفا شکنند که زخود بی خبرند این ز خدا بی خبران
دل من دار که در زلف شکن در شکنند یادگاریست زهر حلقه شوریده سران
گل این باغ به جز حسرت و داغم نفرود لاله رویا,تو ببخشای به خونین جگران
ره بیداد گران بخت من اموخت تو را ورنه دانم تو کجاوره بیداد گران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوارگی و در بدری شور هادر دلم انگیخته چو نو سفران پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:, :: 4:40 :: نويسنده : هادی
شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 19:40 :: نويسنده : هادی
جمعه 12 اسفند 1390برچسب:ادامه مطلب, :: 4:1 :: نويسنده : هادی برای اینکه بدانید درباره تفاوت های میان تجربه عشق از سوی زنان و مردان چه اطلاعاتی دارید پرسش نامه زیر را تکمیل کنید.(با دو گزینه درست و غلط پاسخ دهید.) برو به ادامه مطلب ادامه مطلب ... بازشب رسیده.لحظه ای رسیده که در آن هر گلی بر فراز شاخه ای خود چون سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:تفسیر اعداد, :: 23:59 :: نويسنده : هادی روان شناسان شخصيتي براين عقيدهاند که شماره تولد، شما را از آن چيزي که ميخواهيد باشيد دور نميکند، بلکه مانند رنگي است که نوع آن و زيبايياش براي افراد مختلف متفاوت است. به مثال زير توجه کنيد:
ادامه مطلب ... ای همه همسایگان!زمزمه خوانی کنید می رسد اسفند ماه خانه تکانی کنید
ماه بلوغ زمین ماه بلاغت رسید مزرعه داران عشق!دانه فشانی کنید
قایق ذوق شما منتظر آب بود دریا باریده است قایق رانی کنید
هستی آیینه شد میشود آیا مگر روبروی آینه عیش نهانی کنید؟
هستی عریان همین یک-دو نفس پیش ماست جلوه تلف می شود چشم چرانی کنید
نکته اصلی چه بود؟این که خدامتن ماست حاشیه تذهیب چیست؟نکته پرانی کنید
وادی پیموده را ار سر گرفت باغ جوان می شود رو به جوانی کنید
باز هم آسمان یک سر وگردن سر است قامت روح مرا هر چه کمانی کنید
شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 1:17 :: نويسنده : هادی این سخن مرا جز با عاقلان مگویید زیرا جاهلان به غیر از نیشخند کاری نمی توانند کرد. می خواهم زبان به ستایش آن کس گشایم که در پی آتشی است تا خویشتن را پروانه وار در آن بسوزد. در آرامش شب های عشق که در آن نهال زندگی کاشته می شود و مشعل حیات دست به دست می گردد به دیدن ماه خاموش و درخشان هیجانی مرموز روح ترا فرا میگیرد. دیگر خویش را زندانی ظلمت جانکاه نمی یابی زیرا خود را در آرزوی مقامی بالاتر می بینی. دیگر از دوری راه نمی هراسی و از رنج سفر نمی فرسایی روح مشتاق را شتابان به سوی سرچشمه نور و صفا می فرستی تا پروانه وار در آتش شوق بسوزد. تا راز این نکته را در نیابی که:بمیر تا زنده شوی مهمان گمنامی در سرزمین ظلمت ... بیش نخواهی بود. گوته این معما رو آقای دمتر انتونی مس نوشته که تا الان در دنیا با من 266 نفر حل کردن! عددی رو که در میارین بنویسین! این رو باید حداکثر تو 1 دقیقه حل کنین! اگه حل شد ضریب هوشی شما بالای 120 خواهد بود!!! پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 7:0 :: نويسنده : هادی من یه شکلات گذاشتم توی دستش..اونم یه شکلات گذاشت توی دستم .گفت: دوستیم؟
درباره وبلاگ ![]() به وبلاگ من خوش آمدید دلم گرفته، ای خدا این روزا هیچکی غیر تو ، درد من ونمی دونه . دلم گرفته، ای خدا حتی صدامم این روزا به ساز من نمی خونه. دلم گرفته ازهمه از این روزای سوت و کور . از این ترانه مردگی، از این شبهای بی عبور. تمام لحظه های دلم زیر هجوم حادثه منتظر یه راهیه تا دوباره به توبرسه . دلم گرفته، ای خدا گریه امونم نمی ده ،چرا دیگه حتی دلم تو رونشونم نمی ده . گناه بی باوری مو ، خودم به گردن می گیرم. اگر نگیری دستامو ، تو دستای غم می میرم . دلم گرفته ، ای خدا واسه رسیدن به تو ،یه فرصت تازه می خوام . دوباره دستامو بگیر ، مثل روزای بی کسی. دلم گرفته ،ای خدا حتی بهشتو نمی خوام آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|