عاشقان خدا(سرعین)
عاشقان خدا(سرعین)
شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 4:13 ::  نويسنده : هادی

سلام

من نمیتونم به کسی نظر بدم

میرم مینویسم اینو میگه

امکان درج متن تبلیغاتی وجود ندارد

کسی میدونه چرا ؟

کمکم کنید

پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, :: 4:46 ::  نويسنده : هادی

گاهي وقت ها نمي دانم اصلاً چرا زاده شدم.

 

اگر من نبودم، در اين دنيا چه چيزي كم بود؟

 

آيا اصلاً هيچ تغييري احساس مي شد؟

 

يعني اگر بعد از اين يك روز نباشم، كسي هواي مرا مي كند؟

 

يا اشكي برايم سرازير مي شود؟

 

يا حتي دلي به يادم مي افتد؟

 

نمي دانم...

 

اگر من نبودم

 

شايد خدا يك بنده عاصي كمتر داشت

 

شايد كشورم يك آدم اضافي كمتر داشت

 

شايد هر ثانيه اي يك نفس كمتر از هواي زمين كم مي شد

 

شايد به اندازه حجمم، روي زمين جا بيشتر بود.

 

شايد به اندازه وزنم بار زمين سبك تر بود.

 

شايد...

 

شايد جاي برادرم در اتاق راحت تر بود

 

و حتي جاي مردم در اتوبوس

 

يك نفر در كوچه هاي شهر

 

در كلاس

 

كمتر بود

 

شايد...     

 

شايد اصلاً همين كه نباشم بهتر بود

 

اما بعد بيشتر كه فكر مي كنم

 

بيشتر كه احساس مي كنم

 

مي بينم اگر من نبودم

 

بعضي روزها

 

" دلم براي خودم تنگ مي شد "

 

براي خودم گريه مي كرد

 

دلم براي خودم مي گرفت

 

اگر من نبودم

 

بعد دلم چه مي كرد؟!!!

 

                       ؟؟؟

پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, :: 4:43 ::  نويسنده : هادی

شبئ در حال مستئ ، تکیه بر جائ خدا کردم
در آن یک شب خدایئ ، من عجایب کارها کردم
جهان را روئ هم کوبیدم ، از نو ساختم گیتئ
ز خاک عالم کهنه ، جهانئ نو بنا کردم
کشیدم بر زمین از عرش ، دنیا دار سابق را
سخن واضح تر و بهتر بگویم ، کودتا کردم
خدا را بنده خود کرده ، خود گشتم خدائ او
خدایئ ، با تسلط هم به ارض و هم سما کردم
میان آب شستم سر بسر برنامه پیشین
هر آن چیزئ کز اول بود نابود و فنا کردم
نمودم هم بهشت و هم جهنم هر دو را معدوم
کشیدم پیش نقد و نسیه ، بازئ را رها کردم
نماز و روزه را تعطیل کردم ، کعبه را بستم
وثاق بندگئ را ، از ریاکارئ جدا کردم
امام و قطب و پیغمبر نکردم در جهان منصوب
خدایئ بر زمین و بر زمان ، بئ کدخدا کردم
نکردم خلق، ملا و فقیه و زاهد و صوفئ
نه تعیین بهر مردم مقتدا و پیشوا کردم
شدم خود عهده دار پیشوایئ در همه عالم
به تیپا ، پیشوایان را ، به دور از پیش پا کردم
بدون اسقف و پاپ و کشیش و مفتئ اعظم
خلایق را به امر حق شناسئ آشنا کردم
نه آوردم به دنیا روضه خوان و مرشد و رمال
نه ﮐس را مفتخوار و هرزه و لات و گدا کردم
نمودم خلق را آسوده از شر ریاکاران
به قدرت در جهان خلع ید از اهل ریا کردم
ندادم فرصت مردم فریبئ بر عبا پوشان
نخواهم گفت آن کارئ که با اهل عبا کردم
به جائ مردم نادان ، نمودم خلق گاو و خر
میان خلق آنان را پئ خدمت رها کردم
مقرر داشتم خالئ ز منت ، رزق مردم را
نه شرطئ در نماز و روزه و ذکر و دعاکردم
نکردم پشت سر هم ، بندگان لخت و عور ایجاد
به مشتئ بندگان آبرومند اکتفا کردم
هر آنکس را که مئ دانستم از اول بود فاسد
نکردم خلق و عالم را ، برئ از هر جفا کردم
به جائ جنس موذئ آفریدم مردم دل پاک
قلوب مردمان را، مرکز مهر و وفا کردم
نکردم خلق ، آمریکا و روس و انگلستان را
به موجودات عالم صلح و یکرنگئ عطا کردم
سرئ کو داشت بر سر فکر استثمار کوبیدم
دگر قانون استثمار را در زیر پا کردم
رجال خائن ومزدور را ، در آتش افکندم
سپس خاکستر اجسادشان را بر هوا کردم
نه جمعئ را برون از حد بدادم ثروت و مکنت
نه جمعئ را به درد بئ نوایئ مبتلا کردم
نه یک بئ آبرویئ را ، هزاران گنج بخشیدم
نه بر یک آبرومندئ ، دوصد ظلم و جفا کردم
نکردم هیچ فردئ را ، قرین محنت و خوارئ
گرفتاران محنت را ، رها از تنگنا کردم
به جائ آنکه مردم را گذارم در غم و ذلت
گره از کارهائ مردم غم دیده وا کردم
بجائ آنکه بخشم خلق

پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, :: 5:58 ::  نويسنده : هادی

 

تا درین زندان فانی زندگانی باشدت

کنج عزلت گیر تا گنج معانی باشدت

 

این جهان را ترک کن تا چون گذشتی زین جهان

این جهانت گر نباشد آن جهانی باشدت

 

کام و ناکام این زمان در کام خود درهم شکن

تا به کام خویش فردا کامرانی باشدت

 

روزکی چندی چو مردان صبر کن در رنج و غم

تا که بعداز رنج گنج شایگانی باشدت

 

روی خود را زعفرانی کن به بیداری شب

تا به روز حشر روی ارغوانی باشدت

 

گر به ترک عالم فانی بگویی مردوار

عالم باقی و ذوق جاودانی باشدت

 

صبحدم درهای دولتخانه‌ها بگشاده‌اند

عرضه کن گر آن زمان راز نهانی باشدت

 

تا کی از بی حاصلی ای پیرمرد بچه طبع

در هوای نفس مستی و گرانی باشدت

 

از تن تو کی شود این نفس سگ سیرت برون

تا به صورت خانه‌ی تن استخوانی باشدت

 

گر توانی کشت این سگ را به شمشیر ادب

زان پس ار تو دولتی جویی نشانی باشدت

 

گر بمیری در میان زندگی عطاروار
چون درآید مرگ عین زندگانی باشدت


چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:, :: 5:42 ::  نويسنده : هادی

سلام

چند وقتی نبودم

به هیشکی سر نزدم

فقط میتونم بگم شرمنده

دوره ایه که برا همه پیش میاد

با نبودم چند نفری نگران بودند

مرسی از شما

تشکر از کسایی که بهم سر زدند

جبران خواهیم کرد

 

نکته:

مثل سابق ریخت وپاش نخواهم داشت و

به کسایی سر میزنم که سری به ما بزنن

در نبودم بودند کسایی که خیلی بهم سر زدند

 

چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, :: 2:38 ::  نويسنده : هادی
  تو کیستی که عطر یاس داری ، نگینی انگشتری زیبا داری !!!
فرا رسیدن سالروز ولادت با سعادت حضرت ولیعصر ؛ بقیة الله العظم ؛منجی عالم بشریت ، عزیز دل زهرا؛ جانشین خلف حیدر ؛ ثمره عمر حضرت خاتم ،آقا حجة البن الحسن عسگری بر همه منتظرین مبارک باد.

برای تعجیل در ظهور حضرت ، یک دعای فرج رو لطف کنید بخونید.

تعجیل در ظهور آن حضرت را از آستان مقدس حضرت حق خواستاریم

 

 

اللهم صلی علی محمدو آل محمدعجل فرجهم :در کلمه فرجهم (هم) آخر کلمه به معنای (آنها) میباشدو فرج آنها نمی شود مگر به اذن خدا به وسیله اما زمان(عج).
به سفارش یکی از عرفای نامی تبریز به نام استاد حاج پرویز دروگری اضافه نمودن کلمه(به قائمهم)به معنای به پا خیزنده ی آنان معنای واقعی به عجل فرجهم میبخشد.
یعنی :اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم به قائمهم
قائم یکی از القاب اما زمان(عج)می باشد
و عجل فرجهم به قائمهم=و زود کن بازگشایی کار آنها را به وسیله به پا خیزنده ی آنها(مهدی(عج))

یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 22:34 ::  نويسنده : هادی


مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردندوقتی به موضوع خدا رسید
آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.
مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند.
برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.!


چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, :: 1:18 ::  نويسنده : هادی

  ای که همه عمر به انتظارت نشســته بودم

سوز دل هایم بدســـــــت باد سپــرده بودم

بوی آمدنــــت می آمد، ای آشــنای غــریب

هوای دل، به بــــاران چشم، تر کرده بـــودم

برای آمــــدنت لحظـــه ها را یکــــی یکــــی

با ســوســـوی ســـتاره شـــمرده بــــــــودم

بوی اشـــــک می داد و عشق، کلـــبه ی دل

تمـــــام دل بـــــرای تو فــــرش کــــرده بودم

به زیر پاهــــایـــــت بنــــفـشه و مــــــریــــم

نیـــــلوفــــرهای آبی را هـــدیه کـــرده بـودم

عــــــــــزم پـــــــرواز بـــــه ســـوی نـــور آری

بدین امید، دل به چشم های تو بسته بـودم

مــــن از ستاره شـــنیده بـــودم که می آیی

ایـــــن نــــویـــــد به گــوش جان شنیده بودم

خدایا عزیرانی دارم که رسمشان معرفت.کردارشان جلای روح و یادشان صفای دل من است. پس انگاه که دست نیاز به سوی تو می آورند.پر کن از آنچه که در مرام خدایی توست.
تقدیم به تمام کسانی که به وبلاگ سر میزنن
از بزرگ بزرگه تا کوچیک کوچیکه

این وبلاگ خستم کرد

وبلاگم را تغییر دادم

خوشحال میشم اونجا ببینمتون

با این آدرس:

http://shahresarein.blogfa.com/


برادر کوچک شما هادی.

جمعه 12 خرداد 1391برچسب:, :: 3:35 ::  نويسنده : هادی

البته اینو از وبلاگ یکی از دوستان با اجازه خودش برداشتم

 

 

درمکه که رفتم خيال ميکردم ديگر تمام گناهانم پاک شده است


غافل از اينکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درستهايم به نظرم خطا


انگاشته و نوشته شده بود.درمکه ديدم خدا چند ساليست که از شهرمکه


رفته و انسانها به دور خويش ميگردند.در مکه ديدم هيچ انساني به


فکر فقير دوره گرد نيست دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان


خويش را بزدايد غافل از اينکه ان دوره گرد خود خدا بود


درمکه ديدم خدا نيست و چقدر بايد دوباره راه طولاني را طي کنم


تا به خانه خويش برگردم و درهمان نماز ساده خويش تصور خدا


را در کمک به مردم جستجوکنم


آري شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ايست که خدايي در آن نيست

شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 3:36 ::  نويسنده : هادی

سلام

سری دوم عکس ها از مکه

به هر حال سفری بود که تمام شد

و تنها خاطراتش می ماند

خدا قسمت کسایی که ارزوی دیدن انجا را دارند کند.



ادامه مطلب ...
سه شنبه 10 خرداد 1391برچسب:گذری کن, :: 3:3 ::  نويسنده : هادی

سلام

چند تا از عکسای سفرم را میذارم

نمیدونم کار درستی یا نه

سری اول مدینه

فردا هم عکسای مکه را میذارم

عکس های مکه هنری ترن

 



ادامه مطلب ...
دو شنبه 25 ارديبهشت 1386برچسب:, :: 21:57 ::  نويسنده : هادی

سلام

سفر تمام شد

سفری که خدا قابلم دانست و به خانه خود دعوتم کرد

سفری بود پر از خاطرات خوش و به یادماندنی

امیدوارم خدا قبول کنه

برا خیلی ها دعا کردم

خدایا ,مهربانا ,معبودا ,کریما !

یاورم باش تا باورم را از دست ندهم

نصیرم باش تا اسیر دنیا نشوم

روزی کن تا دوباره به زیارت خانه ات بیایم.

دو شنبه 25 ارديبهشت 1386برچسب:, :: 21:20 ::  نويسنده : هادی

خداوندا!تو راسپاس که قابلم دانستی و به زیارت خانه ات دعوتم کردی

خداوندا!تو را شکر که توفیق دادی در حریم حرمت محرم شوم , لبیک بگویم

بر گرد خانه ات طواف کنم

روز ها وشب های با صفای حرم ومسجدالحرام,هرگز از یادم نخواهد رفت و

لحظات حضور در کنار بیت الله و چرخیدن به دور مقدس ترین بقعه عالم و

طواف بر گرد قبله توحید و کانون جاذبه های الهی ارزنده ترین خاطرات من

از این سفر است.

خداوندا! توفیق بده که گرد وغبار نیسان و غفلت بر این خاطرات نورانی نیفشانم.

یاری ام کن تا عهد بندگی را از یاد نبرم.

آمین

جمعه 1 ارديبهشت 1386برچسب:, :: 5:46 ::  نويسنده : هادی

سلام چیزی نیست

تولدمه

چیزی برا گفتن ندارم

شما بگین

البته پنجم اردیبهشت

دو شنبه 28 فروردين 1386برچسب:, :: 4:47 ::  نويسنده : هادی

مژده بده! مژده بده! یار پسندید مرا

سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا

جان بلا دیده منم، گریه ی خندیده منم

یار پسندیده منم، یار پسندید مرا

کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز

کان صنم قبله نما خم شد و بوسید مرا

پرتو دیدار خوشش تافته در دیده ی من

آینه در آینه شد دیدمش و دید مرا

آینه خورشید شود پیش رخ روشن او

تا به نظر خواه و ببین ک آینه تابید مرا

گوهر گم بوده نگر تافته بر فرق فلک

گوهری خوب نظر آمد و سنجید مرا

نور چو فواره زند بوسه بر این باره زند

رشک سلیمان نگر و هیبت جمشید مرا

چون سر زلفش نکشم سر ز هوای رخ او

باش که صد صبح دمد زین شب امید مرا

پرتو بی کیف منم جان رها کرده تنم

تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا

 

یک شنبه 20 فروردين 1386برچسب:, :: 6:39 ::  نويسنده : هادی

از امروز میخوام هر روز آپدیت نود 32 را بذارم

91/1/27

  

Username:TRIAL-64586583
Password:m874t47xpb

Username:TRIAL-64485256
Password:fpjn2fsvj3

Username:TRIAL-64485311
Password:hmrvusxvex

Username:TRIAL-64485327
Password:jnmrxt5rmr

Username:TRIAL-64485336
Password:ete2mnurrx

Username:TRIAL-64485336
Password:ete2mnurrx

Username:TRIAL-64318153
Password:k5n4xs328x

Username:TRIAL-64318153
Password:k5n4xs328x

Username:TRIAL-64318153
Password:k5n4xs328x

Username:TRIAL-64586507
Password:fbjam6786b

Username:TRIAL-64586542
Password:pxk7x66c7h

Username:TRIAL-64586541
Password:36tcxv6jxv

Username:TRIAL-64586535
Password:6uafk7scef


 

 

شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 5:51 ::  نويسنده : هادی

بیایید یادمان باشد که ما انسانیم و به یاد زنده ایم.

و گاهی نیاز داریم تا برای خودمان دعا کنیم.

روزها و هر لحظه با خود تکرار می کنم بارالها به من توانی بخش تا همه را دوست

بدارم و به همه عشق بورزم آن سان که تمامی وجودم از عشق سیراب گردد و

ببخشم بیشتر از آنچه بستانم و با همه باشم و در کنار همه بی آنکه متوقع باشم از

آنها .

و بدین سان است که می توان تجلی عشق خداوند را در وجود خودم و دیگران به

وضوح ببینم و مسرور گردم و از این فرصتی زندگانی که به من بخشیده شده

تا بجویم و بشناسم استفاده کنم


خداوندا مرا یاری کن

که به کسی جز تو دل نبندم که همه فانی اند و تو تنها کسی

که می توانم به آن تکیه کنم و پناه برم که وجود تو خانه امنی است برایم.

خداوندا یاریم کن

تا از هیچ ﮐس غمی به دل نگیریم و با همه با تمام وجود محبت کنیم

تا محبت و مهربانی و عشق به سویمان بازگردد.

خداوندا

آغوش مهربانت را همیشه به رویم بازگذار تا هر گاه دلم گرفت جایی و پناهی

برای غصه هایم در خلوت تو داشته باشم و مرا بپذیر که من از تو ام .

شنبه 19 اسفند 1390برچسب:, :: 1:37 ::  نويسنده : هادی
  هر کجا بوى خـــــــــــــــــــــدا مى آید                 خلق بین بى سر و پا مى آید

زانک جان ها همه تشنه ست به وى                تشنه را بانگ ســــقا مى آید

شـــــــیرخوار کرمـــــــند و نگـــــــران                   تا که مــــــــادر ز کجا مى آید

در فراقــــــــند و هـــــمه منـــــتظرند                   کز کجا وصــــــل و لقا مى آید

از مســـــــلمان و جــــــهود و ترســا                  هر سحر بانــــگ دعــا مى آید

خــــنک آن هوش که در گوش دلــش                 ز آســـمان بانگ صــلا مى آید

گـــــــوش خـــــود را ز جفا پاک کنـید                 زانک بانـــگى ز سمــــا مى آید

گـــــوش آلوده ننوشــــد آن بانــــــگ                  هر سزایى به ســـــزا مى آید

چشـــــم آلوده مکـــن از خد و خــال                 کـــان شهنشـــــاه بقا مى آید

ور شد آلوده به اشکش مى شــوى               زانـک از آن اشـــک دوا مــى آید

کاروان شکر از مصـــــر رســـــــــــید                  شـــــرفه گــــــام و درا مـى آید

هین خمــــــــــش کز پى باقى غزل                  شــــــــاه گوینــــده مـا مى آید



شمس تبریزی
جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, :: 5:26 ::  نويسنده : هادی
  نتایج یک تحقیق جدید علمی نشان می‌دهد ادای بوقت نماز صبح ، بهترین راه برای پیشگیری و درمان بیماریهای قلبی و تصلب شرائین است.


به گزارش واحد مرکزی خبر به نقل از روزنامه اردنی الحقیقه الدولیه، نتایج این تحقیق علمی تائید کننده نتایج تحقیق علمی دیگری است که سال گذشته منتشر شد.

شماری از متخصصان انجمن پزشکان قلب اردن با اعلام نتایج این تحقیق افزودند: ادای بوقت نماز صبح به درمان بیماری های قلبی و تصلب شرائین کمک می کند. گرفتگی عضله قلب باعث سکته قلبی و تصلب شرائین نیز عامل سکته مغزی است.

نتایج این تحقیق که روز یکشنبه در امان منتشر شد نشان می‌دهد انسانی زمانی که مدت زمان طولانی می‌خوابد

تپش قلبش به میزان زیادی کاهش می یابد و به پنجاه تپش در دقیقه می‌رسد.

زمانی که تپش قلب کاهش می یابد گردش خون نیز در عروق و رگها به شدت کند می شود و همین موضوع به رسوب املاح و چربیها در دیواره های عروق و رگها به خصوص در عروق قلب منجر می شود و به انسداد آن می انجامد.

تحقیقات علمی و پزشکی نشان می‌دهد گرفتگی قلب از خطرناکترین بیماریهاست و عامل اصلی بیماری تصلب شرائین و انسداد شاهرگ نیز خواب طولانی مدتی در طول شبانه روز است.

تحقیقات علمی مرکز ملی مطالعات مصر نیز نشان داده است نماز صبح در اول وقت به فعالسازی سلولهای بدن انسان منجر می شود و و نمی گذارد انقسام سلولی به وجود اید . انقسام سلولی به بیماریهای سرطانی منجر می شود .

نماز بموقع صبح همچنین به جلوگیری از سکته های قلبی کمک می کند و فعالیت هرمونهای بدن و گردش خون را تنظیم می کند .
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 4:40 ::  نويسنده : هادی

                                          تقدیم به مادرم

 

 

  کودکی که آماده تولد بود، نزد خدا رفت و از او پرسید: می گویند فردا مرا به زمین می فرستی، اما من به این کوچکی و ناتوانی، چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم.. خداوند پاسخ داد: از میان فرشتگان بیشمارم، یکی را برای تو در نظر گرفته ام. او در انتظار توست و حامی و مراقب تو خواهد بود.

اما کودک که همچنان مردد بود، ادامه داد:

اما اینجا در بهشت من جز خندیدن و آواز و شادی کاری ندارم. خداوند لبخند زد: «فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد، تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود».

کودک ادامه داد: (من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند درحالی که زبان آنها را نمی دانم؟) خداوند او را نوازش کرد و گفت : «فرشته تو زیباترین و شیرین ترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.»

کودک با ناراحتی گفت اما اگر بخواهم با تو صحبت کنم؛ چه کنم؟

اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت «فرشته ات دستهای تو را در کنار هم قرار خواهد داده و به تو می آموزد که چگونه دعا کنی..»

کودک سرش را برگرداند و پرسید: «شنیده ام که در زمین انسانهای بد هم زندگی می کنند؛ پس چه کسی از من محافظت خواهدکرد؟»

فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد حتی اگر به قیمت جانش تمام شود. کودک با نگرانی ادامه داد: «اما من همیشه به این دلیل که نمی توانم تو را ببینم غمگین خواهم بود.»

خداوند لبخند زد و گفت: «فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد اگر چه، من همیشه در کنار توهستم.»

در آن هنگام بهشت آرام بود اما؛ صدایهایی از زمین بگوش می رسید. کودک می دانست که به زودی باید سفر خود را آغاز کند، پس آنگاه سوال آخر را به آرامی از خداوند پرسید:
«خدایا! اگر بایستی هم اکنون حالا به دنیا بروم، لااقل نام فرشته ام را به من بگو.»

خداوند او را نوازش کرد و پاسخ داد: « نام فرشته ات اهمیتی ندارد ولی می توانی او را «مادر» صدا کنی.»
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 4:33 ::  نويسنده : هادی

                               حتما بخونید لازمه برا هممون

 

 

  گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم
گفتی: فانی قریب .:: من که نزدیکم (بقره/ ۱۸۶) ::.
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/ ۲۰۵)
گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.

گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::.

گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می‌تونم بکنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/ ۱۰۴) ::.

گفتم: دیگه روی توبه ندارم
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۲-۳ ) ::.

گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/ ۵۳) ::.

گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟
گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.

گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! ... توبه می‌کنم
گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
.:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک
گفتی: الیس الله بکاف عبده
.:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/ ۳۶) ::.

گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟
گفتی:
یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن . خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب
دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:, :: 5:12 ::  نويسنده : هادی

خدایا به خاطر این که هرگز تنهایم نمی گذاری از تو سپاسگزارم.
خدایا به خاطر این که هر گاه در جاده زندگی گام هایم اندکی از راه سست می شود تو با تلنگری به راهم می آوری از تو سپاسگزارم.
خدایا ممنونم که هر زمان تو را از یاد برده ام و حضور سبزت را در کنارم فراموش کرده ام با نازل کردن بلایی کوچک مرا متوجه خود ساخته ای تا به یاد آورم که در برابر اراده بی نهایتت هیچ چیز تاب ایستادگی ندارد.
خدایا از این که می بینم بزرگی چون تو ، همواره مرا زیر نظر دارد و هرگز فراموشم نمی کند سخت به خود می بالم .
خدایا با این که گناه کرده ام ، ناسپاسی نموده ام و حتی گاهی از رحمت بی کرانت ناامید شده ام ، اما تو مهربان هر زمان که درمانده از همه چیز و همه ﮐس شده ام ، باز هم با آغوش باز  پذیرایم بوده ای و در نهایت بزرگواری حمایتم کرده ای .
به راستی ای پروردگار زیبا و مهربان ، در برابر این همه لطف و بخشندگی چه می توانم بگویم؟
این همه سخاوت و کرم را چگونه پاسخگو باشم ؟
خدایا شمار دفعاتی که در نهایت ناباوری و بهت همگان از راه های عجیب و خارق العاده ات در سخت ترین شرایط یاورم بوده ای از حساب بیرون است. تو خود نیک می دانی که بنده ات جز چیزهایی که تو به او بخشیده ای در چنته ندارد . پس تمنا دارم در یافتن راه درست زندگی و به دست آوردن شادمانی ، عشق ، آرامش و سعادت حقیقی یاری ام کنی . چرا که بدون تو هیچ ندارم و با تو از گمان بی نیازم .
خدای من می دانم که با این همه تو باز هم مرا دوست می داری و همیشه و در هر لحظه مواظبم هستی . زیرا این حدیث قدسی ات همواره در ذهنم طنین می افکند:
اگر آنان که از من روی برتافتند می دانستند که چقدر مشتاق دیدارشان هستم ،
هر آینه از شوق جان می سپردند . .

دو شنبه 7 فروردين 1386برچسب:, :: 5:9 ::  نويسنده : هادی

اینجا هر چی دلت می خواد واسه خدای مهربون بنویس
خدا درد دلاتو می شنوه
نمی خواد از کلمات گنده استفاده کنی...به زبون خودت بگو
خدا خیلی بهت نزدیکه

جمعه 4 فروردين 1391برچسب:, :: 5:4 ::  نويسنده : هادی

خواهشا چیزی هم نگفتین یه نظر خالی بدین تا نومید نشیم
با هم از پیچ و خم و سبز گیاه، تا ته پنچره بالا برویم وببینیم خدا ،پشت این پنجره ها لحظه ای کاشته است ؟! تا خدا فاصله ای نیست ، بیا، با هم ازغربت این نادانی سوی اندیشه ادارک افق مثل یک مرغ غریب لحظه ای ، پر بزنیم ... کاش ، میشد همه سطح پر از روزن دل بستر سبز علف های مهاجر میشد یا همان فهم عجیب گل سرخ یا همین پنجره گرد غروب تا مرا با تو از این سادگی مبهم ترس ببرد تا خود آرامش احساس پر از فهم وصال ! تا خدا فاصله ای بود اگر من چه میدانستم که اقاقی زیباست؟!یا گل سرخ، پر از سر خداست ؟!یا اگر بود که من ، لای اوراق پر از سجده برگ ، رمز تسبیح ! نمی نوشیدم !و از آن رویش مرطوب شعور من و تو ،در دل گرم و پر از شور امید خطی از عشق نمی فهمیدم ! من به پرواز خدا در دل من ، در دل تو مثل هر صبح پر از آیه و نور، بارها ! معتقدم ،و قسم میخورم این بار ، به هر آیه نور تا خدا ،فاصله ای نیست ، بیا


دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, :: 20:57 ::  نويسنده : هادی

 

امسال همراه با یا مقلب این را هم زمزمه کنیم

گشت گرداگرد مهر تابناک ایران زمین روز نو آمد و شد شادی زندر کمین
ای تو یزدان ای تو گرداننده مهر و سپهر برترینش کن برایم این زمان و این زمین

_______________________________________________________________

امیدوارم سالی پر از مهر و محبت داشته باشین

 

عید آمد وما حواسمان تازه نشد

از اصل نشد اساسمان تازه نشد

شد تازه زمین وآسمان اما ما

افسوس به جز لباسمان تازه نشد

دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:ادامه مطلب, :: 4:43 ::  نويسنده : هادی
دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, :: 4:19 ::  نويسنده : هادی

هر چند هوای آسمانم برفی است

بی حوصله گی هام نه از کم ظرفی است

 

با خیل فرشتگان سخن میگویم

در خانه من سکوت هم پر حرفی است

________________________________________

مردیم و نشد زندگانی بکنیم

در سایه نوروز جوانی بکنیم

 

این قالی چرک مرده این پرده پیر

افسوس نشد خانه تکانی بکنیم

یک شنبه 28 اسفند 1386برچسب:, :: 5:22 ::  نويسنده : هادی

 

 

ای بنده بیا ساکن میخانه ما باش

ما شمع تو گردیم و تو پروانه ما باش

 

تا چند خوری باده زپیمانه اغیار

پیمان بشکن طالب پیمانه ما باش

 

بیگانه شو از دیده که نادیده ببینی

بیزار تو از دیدن بیگانه ما باش

 

باز از در رحمت ما رحم به خود کن

در دام نیفتاده بیا دانه ما باش

 

انتظار رو به پایان است فقط 10 -12 روز مونده

انتظار رفتن به خانه خدا

خدای را سپاس می گویم که فرصت وعشق پرستش خود را

به ما بخشید و مناسک عمره را به منظور پالایش روح و روان ادمی

به ما عطا کرد

بنده و همسفر زندگی من مهمان خداییم

میهمانی که 10 اردیبهشت است

خدایا سپاس که مارا دعوت میهمانیت کردی.

 

تا بعد سفر اپی ندارم امیدوارم شما هم با حرف هایتان ما را تنها نذارید

من هم از طرف شما حرف هایتان را در خانه خدا زمزمه خواهم کرد

 

سپاس از امدنتان

یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:, :: 5:19 ::  نويسنده : هادی
  خلاصه سال 90 :
قهوه تلخ
استیو جابز
معمر قزافی
اختلاس 3 هزار میلیاردی
... جدایی نادر از سیمین
زنده یاد ناصر حجازی
گل شیفته فراهانی
فرنود
گلدن گلوب
اسکار
اصغر فرهادی
روح ا... داداشی
محمد نصرتی و شیث رضایی
خانه سینما
طلا.دلار.سکه
خشک شدن دریاجه ارومیه.
انفجار کرج با دلیل نا معلوم
استاد شجریان
مبارک
اشکان دژاگه
زنده یاد سیمین دانشور
چارلز والتون
جان مک کارتی
پ نه پ و ترول
خمینی کارتونی
تخم مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرغ
Whitney hoston
تحریم نفت
تسخیر سفارت انگلیس.
سونامی ژاپن
.
.
.
و
هر چی از قلم افتاد رو تو بنویس
جمعه 26 اسفند 1390برچسب:, :: 5:1 ::  نويسنده : هادی

يک روز کارمند پستي که به نامه هايي که آدرس نامعلوم دارند رسيدگي مي کرد، متوجه نا مه اي شد که روي پاکت آن با خطي لرزان نوشته شده بود نامه اي به خدا . با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند. در نامه اين طور نوشته شده بود خداي عزيزم بيوه زني 83 ساله هستم که زندگي ام با حقوق نا چيز باز نشستگي مي گذرد. ديروز يک نفر کيف مرا که صد دلار در آن بود دزديد. اين تمام پولي بود که تا پايان ماه بايد خرج مي کردم. يکشنبه هفته ديگر عيد است و من دو نفر از دوستانم را براي شام دعوت کرده ام. اما بدون آن پول چيزي نمي توانم بخرم . ? هيچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگيرم. تو اي خداي مهربان تنها اميد من هستي به من کمک کن. کارمند اداره پست خيلي تحت تاثير قرار گرفت و نامه را به ساير همکارانش نشان داد. نتيجه اين شد که همه آنها جيب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاري روي ميز گذاشتند. در پايان 96 دلار جمع شد و براي پيرزن فرستادند. همه کارمندان اداره پست از اينکه توانسته بودند کار خوبي انجام دهند خوشحال بودند.
عيد به پايان رسيدو چند روزي از اين ماجرا گذشت. تا اين که نامه ديگري از آن پيرزن به اداره پست رسيد که روي آن نوشته شده بود نامه اي به خدا. همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنين بود خداي عزيزم. چگونه مي توانم از کاري که برايم انجام دادي تشکر کنم. با لطف تو توانستم شامي عالي براي دوستانم مهيا کرده و روز خوبي را با هم بگذرانيم. من به آنها گفتم که چه هديه خوبي برايم ? فرستادي البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند

جمعه 26 اسفند 1385برچسب:, :: 4:57 ::  نويسنده : هادی

آه خدايا،
تو خوب می‌دانی كه هر وقت كارم به گره می‌افتد، همچون صالحان به درگاهت رو می‌آورم. آری من نيز جزء بدترين بندگانت هستم، آنهايی كه در تنگناها و سختی‌ها تو را به ياد می‌آورند و ديگر هيچ.
پروردگارا، من قبول دارم كه چه هستم، اما باز هم مثل هميشه با تمام سردرگمی‌ها به سراغ تو آمده‌ام تا ياريم كنی. خداي خوبم، مانند هميشه، همه هميشه هاي ماندگار و سرشار از عطر بودنت .دستان بي پناهم را بگير و كمكم كن تا از اين جاده پر فراز و نشيب و كوهستاني زندگی، كه عبور از آن هر روز برايم سخت‌تر می‌شود، بگذرم. خالقم، مرا به قله آزادگي هدايت كن كه سخت از اسارتهاي دنيايي بيزارم.
محبوب من، از اين معبر وحشتناك ترس و اشك نجاتم ده، از اين ترديدها و شكهاي بي‌شمار رهايم كن.
از خود مي‌پرسم، چرا نمی‌توانم مانند گذشته محكم و استوار باشم و يا در اندك لحظه هاي ناب عبادتم، دوباره آن طعم شيرين وصل شدن به تو را احساس كنم؟ در اين روزهاي بي‌طاقتي، تنم از سوز و سرما خشك شده و اميد آمدن بهاری دوباره خيلی كمرنگ است. شايد اين آخرين فصل سرديست كه می‌بينم و ديگر هيچ باقي نمي ماند جز تاريكی و تنهايی ابدی. اما پايان اين حكايت هنوز بر من مبهم و ناپيداست.
گويي فصول زياديست كه گم شده ام در ظلمت و تنهايی و سكوت و سرمايي بس استخوانسوز. از آن هنگام كه پري نوميدي، لالايي يأس را در گوشم زمزمه كرد چون افسون شدگان جادويي سياه، دستانم را از دستان پر ز مهرت جدا كردم و در خود فرو رفتم چنان فرو رفتني كه ... .
و حال دوباره در جستجوی گرمای روح بخش عشق توام. خدايا،‌مي‌خواهم به خود آيم.
آفريدگارا،‌اين بار با بلندترين بانگ عالم هستي فرياد می‌زنم و فاش می‌گويم كه دوست دارم بودن را تنها با تو تجربه كنم، بودن و ماندني نه از جنس دنيايي...!!!
بار الها، دلم را از نور عشقت منور كن.
مرا در آغوش گرم خود پناه ده و هيچ وقت مرا تنها مگذار.
اين بار مجالی ده تا درونم را به راستی بر تو عرضه كنم.
آمين

دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 4:23 ::  نويسنده : هادی

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران

 

ما گذاشتیم و گذشت آن چه تو باما کردی

تو بمان و دگران وای به حال دگران

 

رفته چو مه به بمحاقم که نشانم ندهند

هر چه آفاق بجویند کران تا بکران

 

میروم تا که به صاحب نظری باز رسم

محرم ما نبود دیده کوته نظران

 

دل چو آیینه اهل صفا شکنند

که زخود بی خبرند این ز خدا بی خبران

 

دل من دار که در زلف شکن در شکنند

یادگاریست زهر حلقه شوریده سران

 

گل این باغ به جز حسرت و داغم نفرود

لاله رویا,تو ببخشای به خونین جگران

 

ره بیداد گران بخت من اموخت تو را

ورنه دانم تو کجاوره بیداد گران

 

سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن

کاین بود عاقبت کار جهان گذران

 

شهریارا غم آوارگی و در بدری

شور هادر دلم انگیخته چو نو سفران

پنج شنبه 18 اسفند 1385برچسب:, :: 4:48 ::  نويسنده : هادی

این مطلبو یه جایی خوندم شما هم بخونید نظر بدین

چرا دوستداران خدا کم هستند؟؟؟

چون خدا که هر کی نیست هی واسش دوست داشته باشه مگه دوست خدا شدن الکیه
واسه دوست شدن با یه دختر چقد تلاش میکنین؟ ولی آیا فکر کردین تا به حال برای دوستی با خدا چقد تلاش میکنین؟ نماز که مهمترین و رکن اوله یا بهتر بگم اول کاره رو به زور پدر و مادر میخونیم بعد میگیم خدا دوست داریم ... ازتون نپرسیدین که من چه کاری کردم که خدا با من دوسته؟ آیا ارزشش رو دارم؟ دوستان عزیز بیاین ارزش تون رو بالا ببرین توانایی ها تون رو افزایش بدین .... تا نوکری از نوکرهای خدا بشین ... مرتبۀ دوستی رو کی به دست آورده؟ تاریخ شاهده اولین کسی که به نام دوست خدا شناخته شد حضرت ابراهیم (ع) ( اینم بگم همه پیامبران محترما همه شون دوستان خدا بودن ولی هرکس مرتبه خودش رو داره) بعد حضرت محمد(ص) که در قرآن هم به صراحت ذکر شده و بعدش اهلبیت آن حضرت که قرآن دلایل محکمی واسش داره و هم اون بزرگواران ثابت کردن

اینم بگم منظور من این نیست که ما دوست خدا نمیتونیم بشیم؟ میتونیم ولی سختی داره آقا واسه بدست آوردن یه بنز چقد باید تلاش کنی که پولش رو جور کنی؟ خوب .. حالا حرف سر خدا است کسی که تمامی چیزهایی که داریم بخشی از نعمتهاشه که واقعا اگر یکیش نباشه نابود میشیم پس سخته ولی ممکنه پشتکار میخواد تقوا میخواد تلاش میخواد

به امید موفقیت شما عزیزان امید که دوست خدا بشین و خداوند کمکتون کنه در تمامی امور

کمن اونایی که تو این گروه نظر میدن نمی دونم چرا ؟
دوستداران خدا زیادن حتی قاتلی که پای چوبه داره بازهم خدا را می خواند
ولی هیشکی نمی خواد خدا را را به ظاهر بیارد که چراهای زیادی داره
خدا که همیشه با ما هست ما چرا نباید با خدا باشیم

پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:, :: 4:40 ::  نويسنده : هادی
  یه روز حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد: من دلم میخواد یکی از اون بندگان خوبت رو ببینم. خطاب اومد: برو تو صحرا. اونجا مردی هست داره کشاورزی میکنه. او از خوبان درگاه ماست.
حضرت اومد دید یه مردی هست داره بیل میزنه و کار میکنه. حضرت تعجب کرد که او چطور به درجه ای رسیده که خداوند میفرماید از خوبان ماست.
از جبرئیل پرسید. جبرئیل عرض کرد: الان خداوند بلائی بر او نازل میکند ببین او چی کار میکنه. بلیه ای نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش رو از دست داد. فورا نشست.
بیلش رو هم گذاشت جلوی روش.
گفت: مولای من تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم.
حال که تو مرا کور می پسندی من کوری را بیش از بینایی دوست دارم.
حضرت دید این مرد به مقام رضا رسیده.
رو کرد به آن مرد و فرمود: ای مرد من پیغمبرم و مستجاب الدعوه.
میخوای دعا کنم خدا چشاتو بهت برگردونه.
گفت: نه.
حضرت فرمود: چرا؟
گفت:
آنچه مولای من برای من اختیار کرده بیشتر دوست دارم تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم.
شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 19:40 ::  نويسنده : هادی
  نامی‌ نداشت‌ و شناسنامه‌ای‌ هم. پیشانی‌اش، شناسنامه‌اش‌ بود. محل‌ تولدش‌ دنیا بود و صادره‌ از بهشت.هیچ‌وقت‌ نشانی‌ خانه‌اش‌ را به‌ ما نداد. فقط‌ می‌گفت: ما مستأ‌جر خداییم ‏،همین. هر وقت‌ هم‌ که‌ پیش‌ ما می‌آمد، می‌گفت: باید زودتر بروم، با خدا قرار دارم.تنها بود و فکر می‌کردیم‌ شاید بی‌کس‌ و کار است. خودش‌ ولی‌ می‌گفت: کس‌ و کارم‌ خداست.برای‌ خدا نامه‌ می‌نوشت. برای‌ خدا ‏‏‏گل می‌ ‌فرستاد. برای‌ خدا تار می‌زد. با خدا غذا می‌خورد. با خدا قدم‌ می‌زد. با خدا فکر می‌کرد. با خدا بود.

می‌گفت: صبح‌ رنگ‌ خدا دارد، عشق‌ بوی‌ خدا دارد. چای، طعم‌ خدا دارد.
می‌گفتیم: نگو، اینها که‌ می‌گویی، یک‌ سرش‌ کفر است‌ و یک‌ سرش‌ دیوانگی.
اما او می‌گفت‌ و بین‌ کفر و دیوانگی‌ می‌رقصید.
ما به‌ ایمانش‌ غبطه‌ می‌خوردیم، اما می‌گفتیم: بگذار، خدا همچنان‌ بر عرش‌ تکیه‌ زند، خدای‌ ملکوت‌ را این‌ همه‌ پایین‌ نیاور و به‌ زمین‌ آلوده‌ نکن. مگر نمی‌دانی‌ که‌ خدا مُنزه‌ است‌ از هر صفت‌ و هر تشبیه‌ و هر تمثیلی.
پس‌ زبانت‌ را آب‌ بکش.
او را ترساندیم، واژه‌هایش‌ را شستیم‌ و زبانش‌ را آب‌ کشیدیم. دیوانگی‌اش‌ را گرفتیم‌ و خدایش‌ را؛ همان‌ خدایی‌ را که‌ برایش‌ گُل‌ می‌فرستاد و با او قدم‌ می‌زد.
و بالاخره‌ نامی‌ بر او گذاشتیم‌ و شناسنامه‌ای‌ برایش‌ گرفتیم‌ و صاحبخانه‌اش‌ کردیم‌ و شغلی‌ به‌ او دادیم.
و او کسی‌ شد همچون‌ ما...
سال‌ها گذشته‌ است‌ و ما دانسته‌ایم‌ که‌ اشتباه‌ کردیم. تو را به‌ خدا اما اگر شما روزی‌ باز مؤ‌من‌ دیوانه‌ای‌ دیدید، دیوانگی‌اش‌ را از او نگیرید، زیرا جهان‌ سخت‌ به‌ دیوانگی‌ مؤ‌منانه‌ محتاج‌ است!
جمعه 12 اسفند 1390برچسب:ادامه مطلب, :: 4:1 ::  نويسنده : هادی

برای اینکه بدانید درباره تفاوت های میان تجربه عشق از سوی زنان و مردان چه اطلاعاتی دارید

پرسش نامه زیر را تکمیل کنید.(با دو گزینه درست و غلط پاسخ دهید.)

برو به ادامه مطلب



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 4:24 ::  نويسنده : هادی

بازشب رسیده.لحظه ای رسیده که در آن هر گلی بر  فراز شاخه ای خود چون
مجمری زرین عطر فشانی می کند.در هوای لطیف شامگاهی آهنگ ها و عطرها
   دست در دامن هم رقصی غم انگیز و مستانه ساز کرده اند هر گلی بر فراز شاخه
خود جون مججمری زرین عطر فشانی می کند.
سیم های ویولن چون تارهای قلبی افسرده می لرزند وپایکوبی می کنند.
آسمان چون آسایشگاه بیماران بزرگ و زیبا و غم انگیز است.سیم های
ویولن چون تارهای قلبی پر مهر می لرزند که از نیستی و تاریکی وحشت انگیز
در گریز است.
آسمان چون آسایشگاه بیماران بزرگ زیبا و غم انگیز است و خورشید
غروب چون شکاری زخمی در خون سرد شده ی خود غوطه می خورد.
دلی پر مهر که از نیستی و تاریکی وحشت انگیز در گریز است نومیدانه
سراغ آخرین رویاهای گذشته دلپذیر را می کیرد.خورشید غروب چون شکاری
زخمی در خون سرد شده ی خود غوطه ور است و یاد تو در دل من چون چراغی
در تاریکی شب می درخشد.
   شارل بودلر

سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:تفسیر اعداد, :: 23:59 ::  نويسنده : هادی

روان شناسان شخصيتي براين عقيده‌اند که شماره تولد، شما را از آن چيزي که مي‌خواهيد باشيد دور نمي‌کند، بلکه مانند رنگي است که نوع آن و زيبايي‌اش براي افراد مختلف متفاوت است. به مثال زير توجه کنيد:
فرض مي‌کنيم که شما متولد 29 ارديبهشت 1364 هستيد.ارديبهشت ماه دوم (2) سال است پس :
9=1+8=18=5+9+3+1=1395=1364+2+29
شماره تولد 9 است و اکنون مي‌توانيد آنچه راکه مربوط به اين شماره است با خود مطابقت دهيد

 

 



ادامه مطلب ...
شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 4:55 ::  نويسنده : هادی

ای همه همسایگان!زمزمه خوانی کنید

می رسد اسفند ماه خانه تکانی کنید

 

  ماه بلوغ زمین ماه بلاغت رسید

  مزرعه داران عشق!دانه فشانی کنید

 

  قایق ذوق شما منتظر آب بود

    دریا باریده است قایق رانی کنید

 

      هستی آیینه شد میشود آیا مگر

       روبروی آینه عیش نهانی کنید؟

 

       هستی عریان همین یک-دو نفس پیش ماست

  جلوه تلف می شود چشم چرانی کنید

 

        نکته اصلی چه بود؟این که خدامتن ماست

  حاشیه تذهیب چیست؟نکته پرانی کنید

 

       وادی پیموده را ار سر گرفت

   باغ جوان می شود رو به جوانی کنید

 

   باز هم آسمان یک سر وگردن سر است

        قامت روح مرا هر چه کمانی کنید

                          

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید دلم گرفته، ای خدا این روزا هیچکی غیر تو ، درد من ونمی دونه . دلم گرفته، ای خدا حتی صدامم این روزا به ساز من نمی خونه. دلم گرفته ازهمه از این روزای سوت و کور . از این ترانه مردگی، از این شبهای بی عبور. تمام لحظه های دلم زیر هجوم حادثه منتظر یه راهیه تا دوباره به توبرسه . دلم گرفته، ای خدا گریه امونم نمی ده ،چرا دیگه حتی دلم تو رونشونم نمی ده . گناه بی باوری مو ، خودم به گردن می گیرم. اگر نگیری دستامو ، تو دستای غم می میرم . دلم گرفته ، ای خدا واسه رسیدن به تو ،یه فرصت تازه می خوام . دوباره دستامو بگیر ، مثل روزای بی کسی. دلم گرفته ،ای خدا حتی بهشتو نمی خوام
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقان خدا و آدرس sarein.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 24
بازدید ماه : 724
بازدید کل : 205112
تعداد مطالب : 62
تعداد نظرات : 1159
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->


                    

خبرنامه وبلاگ: